رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دختري از آسمان

بريدم

ديگه بريدم كم آوردم نميدونم چيكار كنم شايد به اون اندازه كه بايد صبور نيستم اما در حال خاضر از وضع موجود ناراحتم و دوست دارم تغيير ايجاد بشه. . . تاسف آورتر از همه عدم هماهنگي من و هادي در اين مرحله از زندگيمونه به اميد روزهاي بهتر
4 اسفند 1392

ماجراي قبولي

بالاخره مادر هم بعد دوبار امتحان دادن امروز رانندگي قبول شد خداروشكر بعد از ظهر مهمون داشتيم شما خيلي سازگاري نكردي ناراحتي داشتيم يعني الانم خوابيدي ي جور داستان داريم وقتي بيدار بودي ي جور داستان داشتيم به طور ملي هميشه ي جور ي تفاوت داريم كه ناجور ميشه اي داد بيداد
3 اسفند 1392

مادر عصباني

و من امروز چه عصباني بودم با فرشته كوچولوي شيطوني به نام رها اما الان كه معصوم و آروم كنارم خوابيدي پشيمون و ناراحتم از رفتارم انگار باز هم بايد معذرت خواهي كنم اما دختر بازيگوش من شما هم حسابي آتيش ميسوزوني از توان و تحمل من گاهي خارج ميشه و منفجر ميشم، شرمنده به دل نگير مادر هستم ديگه پيش مياد.
29 دی 1392

دوري و دلتنگي

دخترم كلاس رانندگي ثبت نام كردم چند ساعتي پيش ماماني ميموني امروز خودت كلاس مادر و كودك داشتي با ماماني رفتي نميدوني از دوريت چقدر دلتنگت بودم همه وجود من عاشقتم عاشقتم عاشقتم مادرجون اين روزها حسابي بي حوصله ام سرما و آلودگي هوا خونه نشينمون كرده ، بي توجهي هم بر همه اينا سايه انداخته روزگارمون سرد و خشك شده خيلي سعي ميكنم خوشحال و شاد باشيم اما در نهايت خستگي و درماندگي غلبه ميكنه و انرژي كافي رو ندارم تو ببخش.
24 دی 1392

نوازش

امروز چند لحظه اي سرت را نوازش كردم بعد خودت دستم رو گرفتي بردي روي سرت كه يعني ادامه بدم و با موهات بازي كنم اونجا بود كه ضربان قلبم تندتر شد و بيشتر نوازشت كردم.
14 دی 1392

بهبودي

خوب بالاخره بعد از سه هفته بيماري حالمون بهتر شد خداروشكر ولي خيلي بهمون سخت گذشت.
12 دی 1392

سرماخوردگي خانوادگي

ساعت سي و نيم صبح شما تازه بعد از يكساعت بيداري خوابيدي چشمات قي كرده، با وجود سرماخوردگي هر سه نفرمون هفته سختي رو داشتيم خيلي خسته شديم انيدوارم هرچه زودتر حالمون بهتر بشه.
30 آذر 1392

ابتدای دوسالگی

دغدغه  این روزها حسابی دغدغه داریم دغدغه بزرگ کردن شما٬ شمایی که با ورود به سال دوم زندگی و بدست آوردن استقلال تغییر کردی و عاداتت متفاوت شده خواب و خوراکت به نسبت قبل کم شده و به سختی انجام میشه جالب اینجاست طبق گفته کتاب ها برای این سن طبیعیه و باید باهاش کنار اومد به دندون درآوردن هم بی ارتباط نیست! امان امان از دندون    با همه دغدغه ها و مشکلاتمون خوشحالیم خوش میگذره خداروشکر٬ راستش خونه نشینی و دور بودن از اجتماع برام هنوز عادی نشده و گاهی بهش فکر میکنم٬ از طرف دیگه وقتی به سالی که گذشت هم فکر میکنم میبینم آرامش داشتیم و به این نتیجه رسیدم که باهم بودن و مراقبت ازت یکی از بهترین کارهای این دهه از زندگیمون بوده خیلی...
20 آذر 1392

ي روز از همين روزها

واي واي دخترم چقدر شيطون و بازيگوش شدي انگار نه انگار ي روزي آروم براي خودت بازي ميكردي الان همه جا ميري و مشغول شيطنت ميشي امروز صبح كه بيرون رفته بوديم خوابت مياومد خيابون رو گذاشتي رو سرت تا بخوابي دوست داشتي كالسكه ات رو هل بدي ! خيلي سعي ميكنم آرامش خودم رو حفظ كنم اما باز گاهي از دستم در ميره و عصباني ميشم شما هم يا با لبخند دلبري ميكني تا يادمون بره يا ميزني زير گريه ! بايد تلاش كنم آروم تر باشم چون خيلي خسته ميشم و از آينده هم ميترسم اينكه از الان شيطون تر بشي اما باز اميدوارم راستي حسابي براي خودت صحبت ميكني چند قدم هم راه ميري هفته ديگه ام كه تولدته از الان خوشحالم ۹۲.۷.۱۴ ...
21 آبان 1392