رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

دختري از آسمان

گزارش

سلام سلام سلام اومدم بعد از مدت ها گزارش بدم بهت دخترم ارديبهشت ماه اساس كشي كرديم اومديم ي خونه بزرگتر نزديك ماماني و بابايي با اينكه محله جالبي نيست اما خونه خيلي راحتي خداروشكر بعد از واكسن شش ماهگي كه خيلي دردناك و ناراحت كننده بود شروع كردم تا تعداد شير خوردن روزانه ات رو كم كنم با بازي و شعر و رقص و پارك ي هفته طول كشيد تا از سرت افتاد و فقط وقتي خوابت ميومد سراغ شيرخوردن ميومدي عزيز دلم ... اين خونه براي خودت اتاق داري كم كم جاي خوابت رو جدا كردم شما ام خانمانه تو اتاق خودت ميخوابي و وقتي بيدار ميشي اتاق ما رو بلدي مياي رو تخت پيشمون من و پدرت هم فضاي دونفرمون رو بعد از مدت ها تجربه كرديم... چند روز بود خيلي سخت با شير ...
13 خرداد 1393

وابستگي

مادر جون ي هفته ست تعداد دفعات شيرخوردنت رو كم كردم بيشتر سرگرمت ميكنم تا منتر درخواست مي مي كني قربونت برم خيلي برامون سخته من دلم براي عطر خوش تنت پر ميزنه دوستي گفته بود از شير گرفتن فرزند بيشتر از اينكه كودك رو رنج بده براي مادر سخته و من دارم اين سختي رو تجربه ميكنم اميدوارم موفق بشيم. خداروشكر با وجود هواي بهار زياد بيرون ميريم و خوش ميگذرونيم شما هم خوب با اين رفت و آمدها و اتوبوس و مترو كنار اومدي عزيز دلم دستت درد نكنه... راستي گوشواره جديد پدر برات خريد اما نميزاري گوشت كنم سوراخ گوش هات داره بسته ميشه و ناراحتم كه كاش گوش هات رو سوراخ نميكردم. احساس نياز به مشاوره دارم چون اين دودلي و ترديد در مورد مسائل و مشكلات خيلي داره ...
6 ارديبهشت 1393

من و تو

من شكستم مادر اما تو نشكن من دلگيرم مادر اما تو نباش من باختم مادر اما تو ببر من گريه كردم مادر اما تو بخند، شاد باش من سكوت كردم مادر اما تو بگو، بلند بگو من غصه دارم مادر اما تو نداشته باش من حماقت كردم مادر اما تو نكن من عاشقت هستم مادر . . . تو هم باش ...
29 فروردين 1393

هيچ چيز و همه چيز

خوبي مادر بودن اينه كه اگر تو هيچ چيز و همه چيز ناتوان باشيم در عاشق بودن توانا هستيم تنها چيز و همه چيز يك مادر تيكه اي از وجودشه كه ي روزي ي جايي از خودش جدا ميشه اما هميشه و هميشه بهش وصله حتي اگر كسي متوجه نشه... زيباترين بهترين عزيزترين تيكه وجودم هر لحظه بيشتر از لحظه قبل از داشتنت خوشحالم ببخش گاهي لحظه اي غفلت ميكنم... ... ...
22 فروردين 1393

سال نو مبارك

سال نو مبارك دخترم دومين بهار زندگيت مبارك دخترم اميدوارم همه روزها و شب هات به زيبايي بهار باشه امسال با خانواده مسافرت طولاني داشتيم با جزيره قشم خيلي اذيت شديم شما از همه بيشتر شايد نبايد ميرفتيم اما به هر حال خوبي و سختي داشت كه گذشت... بهترين مزيتش خريداي خوبي بود كه برات كردم حالا كمدت حسابي پر از لباس شده هورااااا در اولين فرصت حجم عكس ها رو كم، برات آپلود ميكنم. دلم گرفتست اين روزا اميدوارم زودتر زود بهتر بشم ببخشيد مامان اينجوري شده عاشقتم ...
10 فروردين 1393

بريدم

ديگه بريدم كم آوردم نميدونم چيكار كنم شايد به اون اندازه كه بايد صبور نيستم اما در حال خاضر از وضع موجود ناراحتم و دوست دارم تغيير ايجاد بشه. . . تاسف آورتر از همه عدم هماهنگي من و هادي در اين مرحله از زندگيمونه به اميد روزهاي بهتر
4 اسفند 1392

ماجراي قبولي

بالاخره مادر هم بعد دوبار امتحان دادن امروز رانندگي قبول شد خداروشكر بعد از ظهر مهمون داشتيم شما خيلي سازگاري نكردي ناراحتي داشتيم يعني الانم خوابيدي ي جور داستان داريم وقتي بيدار بودي ي جور داستان داشتيم به طور ملي هميشه ي جور ي تفاوت داريم كه ناجور ميشه اي داد بيداد
3 اسفند 1392