رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

دختري از آسمان

گزارش

1393/3/13 9:57
نویسنده : Zohreh Salem
107 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام

اومدم بعد از مدت ها گزارش بدم بهت دخترم

ارديبهشت ماه اساس كشي كرديم اومديم ي خونه بزرگتر نزديك ماماني و بابايي با اينكه محله جالبي نيست اما خونه خيلي راحتي خداروشكر

بعد از واكسن شش ماهگي كه خيلي دردناك و ناراحت كننده بود شروع كردم تا تعداد شير خوردن روزانه ات رو كم كنم با بازي و شعر و رقص و پارك ي هفته طول كشيد تا از سرت افتاد و فقط وقتي خوابت ميومد سراغ شيرخوردن ميومدي عزيز دلم ...

اين خونه براي خودت اتاق داري كم كم جاي خوابت رو جدا كردم شما ام خانمانه تو اتاق خودت ميخوابي و وقتي بيدار ميشي اتاق ما رو بلدي مياي رو تخت پيشمون من و پدرت هم فضاي دونفرمون رو بعد از مدت ها تجربه كرديم...

چند روز بود خيلي سخت با شير خوابت ميبرد دلم ميخواست تا دوستلگي شير بدم اما ديروز تصميمم رو گرفتم و بعد از شير ساعت هشت صبح ديگه بهت شير ندادم... برام كار سختي بود اما براي هممون بهتره از اونجايي كه مادرجون رفته كربلا و عمه مليحه و علي اكبر تهران هستن رفتيم پيش اونا تا سرت گرم بازي باشه و هوس شير نكني تا ظهر همه چي خوب بود اما موقع خواب بيشتر از نيم ساعت گريه كردي و اشك ريختي اخر سر با همون حال خوابيدي گلم دوساعت هم خواب رفتي كه با صداي طوفان شديد بيدار شدي تهران رو خاك برداشت و خسارت به بار آورد!

تا شب ي بار يادت افتاد كه گذشت موقع برگشت به خونه تو ماشين با آهنگ عروسك هنگامه ياشار خوابيدي و ما گذاشتيمت تو تختت مثل هميشه خوب خوابيدي تا صبح اخه عادت به شير نصف شب ندري خداروشكر از اول طولاني بدون شير ميخوابيدي مگر زمان بيماري و دندون درد كه چندبار بيدار ميشدي، هشت صبح بيدار شدي يكم بغض كردي اول بغل من خوابت برد تا گذاشتمت زمين بيدار شدي دفعه بعد رو شونه پدر خوابيدي و ديگه بيدار نشدي الانم خوابي دارم برات مينويسم عاشقتم خيلي دوست دارم اميدوارم اين مرحله رو به سلامتي پشت سر بزاريم . 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)