رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

دختري از آسمان

سال دوم

دخترم تولد يكسالگيت رو هم جشن گرفتيم خيلي عالي بود مهموني كوچيك خانوادگي، شما هم چند روز قبل از يكسالگي قدم هاي بيشتري برداشتي اما هنوز تعادل كامل نداري گاهي زمين ميخوري. نميدونم من بنظرم انقدر زيبا مياي يا واقعا زيبا هستي در هر صورت زيباترين دختر دنياي مني شيرين شيرين راه ميري و ميخندي گاهي هم با گريه هات غافلگيرمون ميكني بخصوص وقتي خوابت بياد ولي خوب زندگيمون شاد شده با تمام تلاشي كه ميكنيم و منظم برنامت رو جلو ميبريم براي دندون درآوردن تمام تلاش هامون برباد ميره و چند روزي زمان ميبره تا به حالت طبيعي برگرديم رژيم رو هم با كره شكوندم منتظرم مسئله حساسيت هم به خوبي پايان پيدا كنه. خودت هم كه حسابي ناپرهيزي داري ي موقع ي چيزايي از زمين برميد...
21 آبان 1392

امشب متفاوت از هر شب

واي بالاخره بعد از دو ساعت تلاش خوابيدي حالا خوب كه به خواب با شيرخوردن عادت داري وگرنه چي ميشد ! دخترم همراه با بزرگ شدنت كه زيبايي هاي خودش رو داره سختي هاي بيشتري برامون بوجود مياد، سختي هايي كه من اميدوارم چيزي ازش يادمون نمونه و فقط خاطره بشه خاطرات قشنگ دخترانگي ات در زندگي ما. لطافت من ديگه خيلي كامل راه افتادي و كمتر چهاردست و پا ميري به همين ميزان احساس استقلال بيشتري ميكني و هرچه تند تر در حال شناخت دنياي اطرافت هستي. دنيايي كه دوست دارم به خوبي و خوشي برات شادي بياره و هميشه هميشه روشن و گرم باشه . خيلي خوابم مياد از اونجايي كه چندين هفته ست خواب و خوراكت از برنامه منظم خارج شده احساس خستگي بيشتري دارم خداروشكر كه كم كم داريم از...
21 آبان 1392

خاطره تولد

سلام عزيز مادر امشب از بهترين شب هاي زندگيمونه شب تولد شما نازنين دخترم مادر سال گذشته اين لحظه درد داشت درد تولدت رو داشت با اينكه سخت بود اما با تولدت همه چيز شيرين شد، معجزه شد. زيباترينم امشب براي اولين سالروز تولدت هزاران بار شكر ميكنم، اميدوارم هميشه سلامت و شاد باشي. خداروشكر راه افتادي و به جستجو براي شناخت بيشتر دنيا ادامه ميدي خيلي هم قشنگ كلمات مشخصي رو بيان ميكني عاشق مامان مامان گفتنتم فرشته خوشبختي من . . . ۹۲.۷.۲۲
21 آبان 1392

فقط عکس

از اونجایی که نمیزاری پای لبتاپ بشینم خیلی وقت فرصت نکردم عکس بزارم امروز که خونمون شلوغ پلوغ بود شما هم دیر خوابیدی تونستم بیام اینم عکس ...                  ...
21 آبان 1392

راه رفتن

واي من همين الان دو سه قدم به تنهايي برداشتي تا به توپ برسي خيلي هيجان انگيز بود ، خيلي خوشحالم كه داري راه ميافتي دخترم بوس براي تو
5 مهر 1392

مادر تنها

امروز خدا لبخند زيباي دخترم رو به من هديه داد وقتي كه ناآرام بودم . . . اميدوارم كه لياقتش رو داشته باشم دخترم عزيزتر از جانم اميدوارم لياقت مادربودنت را داشته باشم .
4 مهر 1392

قدم ...

و دخترم اولین قدم های وابسته ات رو برداشتی ... فاصله ای تا راه رفتن نداری تلاش کن مهریانم ... امروز دور میز گرد حسابی چرخیدی و من خیلی لذت بردم که مرحله دیگه ای رو با موفقیت طی کردی .. امیدوارم همین جور موفق و سلامت پیش بری ...  این روزها حسابی حرف میزنی و منطورت رو به خوبی بیان میکنی ... کلمه هایی مثل ماما ... بابا ... به به ... دایی ... نه ... و کلی صوت قشنگ دیگه واقعا دوست داشتنی هستی با این شیرین زبونی ت ... ار اونجایی که خانم تشریف دارید ما زیاد به گردش و تفریح میریم و بهمون خوش میگذره ... چند روز پیش هم برای اولین بار تنهات گذاشتم پیش مادر و پدر جون با مریم رفتم استخر که خیلی عالی بود خیلی به این تفریح احتیاج داشتم روحیه گرفتم...
21 شهريور 1392

دشواری مادرانه پدرانه

عزیز دلم هفته پیش تب کرده بودی و ما نگرانت بودیم ... دکتر گفت عفونت وبروسیه و دوره اش باید بگذره که سه روز طول کشید تا بهتر بشی خیلی بی حال شده بودی حرکت نمیکردی و فقط خوابیده بودی ... خدا رو شکر الان بهتری ... فوق العاده دوست داشتنی شدی صدا های قشنگی در میاری و با همه زودی دوست میشی  از چیزی خوشت بیاد دس دسی میکنی براش اما تا ی لحضه ازت دور میشم گریه میکنی    راستی دیشب رفته بودیم تولد پارسا جون ار بچه های کلوپ آلرژی خیلی بهمون خوش گذشت شما هم برای خودت دوستای خوبی پیدا کردی ... باهاشون بازی کردی با اینکه از همه کوجیکتر بودی قربونت برم ...   ۹۲.۴.۱۳ ...
21 مرداد 1392

سمفونی دستهایت

صدای دستهایت بر روی سرامیک خانه دیشب سمفونی ای نواخت بر قلبمان به زیبایی سمفونی رقص برگ ها در باد . . . دیشب با اینکه خواب بودی صدایی شنیدم صدای دستهات روی سرامیک وقتی داشتی چهار دست و پا بیرون میومدی و به من و پدرت که در هال خونه نشسته بودیم نگاه میکردی و میخندیدی ، دیشب خاطره ای شیرین در ذهن و قلبمان به یادگار موند که هرگز از یادمان نخواهد رفت. عزیز دلم مادر شیرین تر از شیرین عاشقانه عاشقانه دوستت دارم هر لحظه در وجودت زندگی میکنم و ارزومند سلامتی و شادی ات هستم. اینم ی عکس از خودت و دختر دایی آوا جون ۹۲.۴.۱۵ ...
21 مرداد 1392

دندون

و اولين دندون جوانه زد. . . چند روز پيش تب داشتي بي اشتها هم بودي خيلي بهانه گرفتي و انگار از درد دندونت بوده، بعد از اون روز دوشنبه هفتم مرداز من گاهي صداي جرينك ميشنيدم وقتي بهت آب ميدادم ولي چون تجربه نداشتم متوجه نشده بودم دندونت داره درمياد تا اينكه مادرجون زهرا هم شنيد و گفت صداي دندونشه من باز متوجه نشدم ولي پنج شنبه باز وقت آب خوردن اين صدا رو دوباره شنيدم دست كشيدم ديدم بله ي زبري روي لثه ات هست و خوشحال متوجه دندونت شدم! به چند نفر زنگ زدم و اين خبر خوش رو دادم به پدر هم گفتم با وجود مشكلات كاري اون روز خوشحال شد در نهايت شب هم كه به بهانه تولد مادرجون زهرا دور هم جمع شده بوديم شيريني دندون خانم رو خورديم و خوش گذشت. به اميد دا...
21 مرداد 1392