قدم ...
و دخترم اولین قدم های وابسته ات رو برداشتی ... فاصله ای تا راه رفتن نداری تلاش کن مهریانم ... امروز دور میز گرد حسابی چرخیدی و من خیلی لذت بردم که مرحله دیگه ای رو با موفقیت طی کردی .. امیدوارم همین جور موفق و سلامت پیش بری ...
این روزها حسابی حرف میزنی و منطورت رو به خوبی بیان میکنی ... کلمه هایی مثل ماما ... بابا ... به به ... دایی ... نه ... و کلی صوت قشنگ دیگه واقعا دوست داشتنی هستی با این شیرین زبونی ت ...
ار اونجایی که خانم تشریف دارید ما زیاد به گردش و تفریح میریم و بهمون خوش میگذره ... چند روز پیش هم برای اولین بار تنهات گذاشتم پیش مادر و پدر جون با مریم رفتم استخر که خیلی عالی بود خیلی به این تفریح احتیاج داشتم روحیه گرفتم و از اینکه شما هم همکاری کردی خیلی خوشحالم ... این روزها واقعا بهمون خوش میگذره از کنار هم بودن لذت میبریم شما برای پدرت خیلی خیلی دلبری میکنی و وقتی باهم هستیم بیشتر وقتت رو باهاش میگذرونی ... امیدوارم شادی ها و سختی های این روزها هیچ وقت از یادمون نره ...
چند تا عکس خانوادگی هم برات میزارم
عکس شما و پدر جون کلام رد حال کتاب خوندن
عکس شما و مادر جون زهرا
عکس شما و پدر جون
عکس شما و خودم
۹۲.۶.۲۱